«راجع به رسول خدا (ص) در قرآن کریم است که: «هوالَّذی بعث فی الأمِّیین رسولاً منهم یتلو علیهم آیاته و یزکِّیهم و یعلِّمهم الکتاب والحکمه»؛ انگیزه بعث را در این آیه شریف ذکر میفرماید که: «خدای تبارک و تعالی است که در بین این امیین و بیسوادها و کسانی که تربیت و تعلیم الهی نداشتهاند، رسول فرستاده است تا اینکه آیات خدا را بر آنها قرائت کند و آنها را با قرائت قرآن و تربیتهایی که خود او شده است، در تعلیمات الهی، آنها را به مردم عرضه کند و تزکیه کند آنها را و تعلیم کند، بر آنها کتاب و حکمت را»، در این آیه نکات زیادی هست راجع به اهمیت تربیت معلّم و اهمیت تعلیم و تعلّم. با تعبیر «هوالَّذی» اوست که این کار را کرده است، کأنَّه یک مطلب با اهمیتی است که میفرماید: «هوالَّذی بعث» آن است که فرستاده است بین مردم، و همه عالم امّی هستند، حتی آنهایی که به حسب ظاهر درسهایی خواندهاند و به حسب ظاهر صنایعی را میدانند و مسائلی را اطلاع بر آن دارند؛ لکن همه آنها نسبت به آن تربیتی که از جانب خدا به وسیله انبیاء به آنها میشود، همه امّی هستند، همه در ضلال مبین هستند. تنها راه تربیت و تعلیم، راهی است که از ناحیه وحی و مربی همه عالم، ربّ العالمین، تنها راه، آن راهی است که از ناحیه حق تعالی ارائه میشود و آن تهذیبی است که با تربیت الهی به وسیله انبیاء، مردم آن تربیت را میشوند و آن علمی است که به وسیله انبیاء بر بشر عرضه میشود و آن علمی است که انسان را به کمال مطلوب خودش میرساند» (۱).
گفتنی است حدّ اعلای تربیت انسانها در عصر ظهور وجود خواهد
داشت؛ اما در عصر غیبت و در جامعهای که پیرو تابع ولی و حجّت خدا است، این
نوع تربیت تاحدودی امکانپذیر بوده و بعضی از ابعاد آن قابل تحقّق است.
ابتدا باید بدانیم که در عصر غیبت کبری، امام معصوم دارای زندگی پنهانی
هستند؛ ولی عنایتها و توجّهات خاصی به افراد – بخصوص صالحان و منتظران
واقعی – دارند. بر این اساس تربیت نفوس مستعدّ، یکی از کارکردها و فواید
امام غایب در این دوران است. امام رضا (ع) در توصیف «امام» میفرماید:
«الإمام الماء العذب علی الظماء والدالّ علی الهدی؛ امام آب گوارا درحال تشنگی و دلالت کننده بر هدایت است».
هدایتگری و تربیت امام، هم ظاهری است و هم باطنی؛ چنانکه علامه طباطبایی میگوید:
«امام قافله سالار کاروان انسانیت است که از راه باطن به سوی خدا سیر میکند. وظیفه امام تنها بیان صوری معارف و راهنمایی ظاهری مردم نیست و امام، همانگونه که وظیفه راهنمایی صوری مردم را برعهده دارد؛ همچنان نیز ولایت و رهبری باطنی اعمال را برعهده دارد و او است که حیات معنوی مردم را تنظیم میکند و حقایق اعمال را به سوی خدا سوق میدهد. بدیهی است حضور و غیبت جسمانی امام در این باب تأثیری ندارد و او از راه باطن، به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد؛ اگرچه از چشم جسمانی ایشان مستور است، ولی وجودش پیوسته لازم است» (۲).
آیت الله جوادی آملی نیز مینویسد:
«امام اگر خانهنشین یا در پس پرده غیبت باشد، رهبری ملکوتی انسانها و جوامع بشری حقیقتی است که از وجود آنان جدا نمیشود. لذا وجود مقدّس حضرت مهدی (عج) رهبری ملکوتی تمام انسانها را و هرچه دارای ضرورت و تحوّل است، برعهده دارد» (۳).
براین اساس، هدایت و راهنمایی معصومین به دو طریق است: هدایت تشریعی و هدایت تکوینی. چنانچه هدایت از طریق گفتار و رفتار و تعلیم و تربیت عادی صورت گیرد، هدایت تشریعی است و اگر هدایت و تربیت خارج از چهارچوب الفاظ و کلمات باشد، هدایت تکوینی نام دارد. وجود امام زمان از پشت ابرهای غیبت نیز این اثر را دارد که از طریق اشعه نیرومند و پردامنه نفوذ شخصیت خود، دلهای آماده را در نزدیک و دور، تحت تأثیر جذبه مخصوص قرار داده، به تربیت و تکامل آنها میپردازد و از آنها انسانهای کاملتری میسازد. امام صادق (ع) میفرماید:
«لا تخل الأرض – منذ کانت – من حجّه عالم یحیی فیها ما یمیتون من الحقّ… (۴) زمین از همان زمانی که پدید آمده، از حجّتی عالم – که هر حقّی را که مردم به دست فراموشی میسپارند، زنده میکند – تهی نبوده است…».
براین اساس است که میگوییم تعلیم و تربیت مهدوی، آن است که
مربیان و معلّمان، هم از رهتوشههای علمی و معرفتی امامان معصوم، بهره
کامل بگیرند و هم مربّی و معلّم واقعی را خود امام زمان (عج) بدانند و از
الطاف و توجّهات خاص او در هدایت و تربیت نفوس، یاری بگیرند.
و چه زیبا گفته است حافظ شیرین سخن که:
آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست … چشم میگون، لب خندان، رخ خرّم با اوست
گرچه شیرین دهنان پادشهانند ولی … او سلیمان زمان است، که خاتم با اوست
خال شیرین که بر آن عارض گندمگون است … سرّ آن دانه که شد رهزن آدم با اوست
دلبرم عزم سفر کرد، خدا را یاران … چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست
روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک … لاجرم همّت پاکان دو عالم، با اوست
با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل … کشت ما را و دم عیسی مریم با اوست
حافظ از معتقدان است، گرامی دارش … زانکه بخشایش بس روح مکرّم با اوست
مؤلّفههای تربیت ولایی
تعلیم و تربیت در جامعه مهدوی، باتوجّه به این معیار اساسی و مهم، صورت میگیرد و دارای مؤلّفهها و ویژگیهای خاص است؛ ازجمله:
۱٫ نگاه شفقّت آمیز و مهرورزانه به انسانها؛
۲٫ پیوند تعلیم و تربیت با هدایت و راهیابی انسانها به سرمنزل مقصود؛
۳٫ بهرهوری از نیروها و عنایات غیبی و معنوی بزرگان دین؛
۴٫ داشتن الگوها و اسوههای روشن و کامل برای تربیت و تعالی انسانها؛
۵٫ امکان رشد و بالندگی مداوم و پویا در پرتو تربیتهای الهی و ایمانی؛
۶٫ کم کردن اشتباهات، خطاها و نارساییهای تربیتی و رفع موانع و بن بستهای احتمالی؛
۷٫ اعتماد بالای تربیت شوندگان به راه و روشهای تربیتی و نتایج و دستاوردهای آن؛
۸٫ بهرهگیری از رهنمودها و توصیههای اخلاقی – تربیتی راسخان و دانایان در علوم دینی (امامان)؛
۹٫ درونی و پرمایه کردن آموزههای تربیتی و توجّه ویژه به تأثیرگذاری و سازندگی برنامهها و ایدههای انسانساز؛
۱۰٫ ارائه شاخصها و ملاکهای رشد و تکامل همهجانبه باتوجّه به سیره و رفتار اسوههای دینی؛
۱۱٫ بهرهگیری کامل از آموزه «انتظار» و تربیت نسل منتظر در راستای تحقّق آرمانهای مهدوی و قرار گرفتن در مسیر جامعه آرمانی؛
۱۲٫ ایجاد امید و سرزندگی در فرد و اجتماع، با تعمیق و گسترش انتظار پویا و سازنده و آیندهاندیشی مثبت؛
۱۳٫ برقراری اُنس و ارتباط قلبی با امام عصر و ایجاد پیوند و همسویی تربیت شوندگان با ایشان؛
۱۴٫ توسّل به امام زمان (عج) و استمداد از او درجهت تربیت نفوس رحمانی و… .
در پایان بیان این نکته، بایسته است که جامعه مهدوی، حیات و بالندگی خود را
مدیون «نظام امّت» – بخصوص اندیشه مهدویت – میداند و به همین جهت
آموزههای آن را چراغ راهنمای خود قرار میدهد و به جهت اینکه امام و حجّت
خدا را زنده و حاضر و ناظر میداند، میکوشد تمامی برنامهها و ایدههای
خود را براساس آن سامان دهد و شکل ببخشد.
پس وقتی بحث از تربیت ولایی و امامت محور مطرح است؛ یعنی اینکه، زیربنا و
شالوده تعلیم و تربیت، ولایت مداری ، امام شناسی ، موعود باوری و توجّه به
ولایت باطنی ائمه (ع) و حاکمیت الگوهای اعتقادی است.
اهمیت و جایگاه این بحث را با کلام زیبایی از امام خمینی (ره) به پایان میبریم:
«انسان اگر به همین حدّ طبیعت بود و بیشتر از این چیزی نبود، دیگر احتیاج به اینکه چیزی از عالم غیب برای انسان فرستاده شود تا انسان را تربیت کند… نبود؛ لکن چون انسان مجرد از این عالم طبیعت یک حقیقتی است، همین خصوصیاتی که در انسان هست، دال بر این است که یک ماورایی از برای این طبیعت هست. چون انسان یک ماورایی دارد و به حسب براهینی که در فلسفه ثابت است، ماورای این طبیعت در انسان هست و انسان دارای یک عقل بالإمکان مجرد و بعد هم مجرد تام خواهد شد، تربیت آن ورق که ورق معنوی انسان باشد، باید کسی این تربیت را محقق کند که علم به آن طرف، علم حقیقی به آن طرف طبیعت [داشته باشد]، آن روابط را بتواند ادراک کند؛ و آن شخص، بشر نیست. همینقدر مورد طبیعت را او میتواند ادراک بکند، هرچه ذرّهبین بیندازند، ماورای طبیعت با ذرّهبین دیده نمیشود. آن محتاج به آن است که یک معنای دیگری در کار باشد و چون این روابط بر بشر مخفی است و خدای تبارک و تعالی که خالق همه چیز است، این روابط را میداند؛ از این جهت به وحی الهی برای عدّهای از اشخاصی که کمال پیدا کردهاند و کمالات معنویه را دنبال کرده و فهمیدهاند، روابطی حاصل میشود ما بین انسان و عالم وحی. به او وحی میشود و برای تربیت آن ورق دوّم انسان بعث میشوند. اینها، میآیند در بین مردم و مردم را تربیت میکنند» (۵).
منبع:حرف آخر
پینوشتها:
۱- صحیفه نور، ج۱۳، ص۲۶۵٫
۲- شیعه در اسلام، ص۱۹۲٫
۳- تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۱۶، ص۹۷ و۹۸٫
۴- بحارالأنوار، ج۲۳، ص۳۷، ح۶۵،
۵- صحیفه نور، ج۲، ص۲۲۷٫
منبع: تعلیم و تربیت در عصر ظهور، قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج) چاپ دوم ۱۳۸۹٫