ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
حاج ناصر در طول ۷۵ سال کاسبی در محله رستمآباد، بیش از آنکه کاسب محله باشد حامی مستمندان محلی و مستضعفان بود و همواره بخشی از درآمدش را هم برای کمک به نیازمندان وقف میکرد. در تاریخ پر فراز و نشیب مردم پایتخت کم نیستند کاسبان درستکار و پاکدستی مثل مرحوم حاج ناصر نوریان (پدر شهید سردار حاج عبدالله نوریان) که رزق حلال و مردمداری جزو اصول اصلی کاسبیشان بود. تنها دختر حاج ناصر نوریان، درستکاری و مردمداری را یک میراث خانوادگی میداند و میگوید: «پدر بزرگم که در رستمآباد به نام داداش علی آقا او را میشناختند، فرد رئوفی بود و قلب مهربانی داشت. در آن سالها افراد غریبهای که به تهران میآمدند و جایی نداشتند اول به مسجد میرفتند و شب به خانه پدربزرگم پناه میبردند. صبح که میشد پدربزرگ مبلغی را بهعنوان توشه راه و هزینه سفر به آنها میداد و با دعا و نیایش بدرقهشان میکرد. این سنت بعد از فوت پدربزرگ به پدرم رسید و ادامه پیدا کرد.»
حاج ناصر در طول ۷۵ سال کاسبی در محله رستمآباد، بیش از آنکه کاسب محله باشد حامی مستمندان محلی و مستضعفان بود و همواره بخشی از درآمدش را هم برای کمک به نیازمندان وقف میکرد. دخترش میگوید: «پدرم از ۵۰ سال قبل هفتهای ۵ تا ۱۰ تومان بابت کمک به نیازمندان کنار میگذاشت و مسئولیت توزیع این پول بین نیازمندان برعهده من بود. گاهی اوقات به حدی بده و بستانها زیاد بود که کم میآوردم و با پول تو جیبی که از پدرم میگرفتم جای آن را پر میکردم. مستمندان محلی که توان خرید مایحتاج زندگی را نداشتند به واسطه اعتمادی که به پدرم داشتند، به مغازه میآمدند و مبلغی بهعنوان کمک هزینه دریافت میکردند. هنوز هم مسئولیت پرداخت مستمری به نیازمندان برعهده من است و بعد از فوت آقاجون شخصاً هزینه کمک به مستمندان را تقبل کردهام تا ثوابش برسد به روح پدرم. بعد از فوت آقاجون یک زن سالخورده به خانه ما مراجعه کرد و در حالیکه گریه میکرد گفت حاج ناصر پشت و پناه ما بود و نمیدانیم بعد از او چگونه زندگی کنیم. من هم دلداریاش دادم و گفتم هر ماه نزد من بیاید و مقرریاش را دریافت کند. میخواهم بعد از پدرم این راه ادامه پیدا کند تا امید نیازمندان ناامید نشود.»*همشهری محله