سال ۱۸۶۶؛ یک داروساز سوئیسیِ آلمانیتبار، بهنام «هنری نستله» با استفاده از ترکیبات مختلف شیرگاو، آرد و شکر، غذای جایگزینی را برای نوزادانی که از شیر مادر محروم بودند، فراهم کرد.
سال ۱۸۸۰؛ شیرخشک تجاریِ آماده، بهشکل پودر، تولید شد. اما
بهدلیل گرانی، بسیاری از خانوادهها قدرت خرید آن را نداشتند. از این سال
تا سال ۱۹۳۰ و بحران اقتصادی بزرگ، بیشتر نوزادان تا یکسال اولیه را با
شیر مادر تغذیه میشدند.
سال ۱۹۴۰؛ اکثر نوزادان تا ششماه با شیر مادر و پس از آن با شیرگاو تغذیه میشدند.
سال ۱۹۵۱؛ همچنان بیشتر نوزادان تا ششماه، شیر مادر میخوردند و
سپس به شیرگاو معطوف میشدند؛ بهدلیل ارزانتر بودنش نسبت به شیرخشک.
در سال ۱۹۵۰، شیرخشک مشکلاتی داشت؛ دارای میزان زیادی از موادی بود
که نیاز بود از طرق کلیه دفع شوند و میزان سدیم زیاد در سرم خون بچهها؛ که
موجب آبزدایی یا تشنگی آنان میشد. محتوای پایین آهن و مصرف بالای
مهارکنندههای آن، باعث کمبود آهن و کاهش خون رودهای میشد. جذب اسیدهای
چرب نیز، پایین بود. شیرخشک، همچنین فاقد ویتامین ث بود؛ در نتیجه،
«اسکوربوت» (نوعی بیماری خونی ناشی از کمبود ویتامین ث) مشکلی بود که همیشه
با آن مواجه میشدند. اگرچه پزشکان اطفال، آب پرتقال را توصیه میکردند۴٫
سال ۱۹۵۸؛ مشکلات شیرخشک، نسبتاً رفع شدند. افت میزان تغذیه با شیر
مادر، در بیشتر زنانی که وارد بازار کار میشدند و در دسترس بودن شیرخشک
تجاری آماده، باعث شد تغذیه با شیر مادر از محبوبیت بیفتد.
در سال ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، تغذیه نوزادان با شیرخشک به یک رویه تبدیل شد و رتبه شیر مادر نسبت به آن افت کرد۵٫
سال ۱۹۷۰؛ شواهد علمی جدید، فوائد شیر مادر را آشکار کرد. از
اینرو، تجدید حیاتی آشکار در تغذیه با شیر مادر در سرتاسر جهان اتفاق
افتاد. بهطوری که تقریباً همه خدمات تجاری شیرخشک از صحنه خارج شده و
استفاده از آن تنها به چند بیمارستان محدود شد و یا اینکه شیرخشک صنعتی،
اکثراً در پرورشگاه نوزادان تازه متولدشده استفاده میشد. به نظر میرسید
حرکتی بهسمت افزایش تغذیه با شیر مادر در بین عامه مردم صورت گرفته بود؛
که باعث شد تبلیغ منفی علیه شیرخشک صنعتی صورت گیرد۶٫ از اینرو،
تولیدکنندگان شیرخشک دست به کار شده و مبارزه با ترویج شیر مادر را آغاز
کردند.
در اینجا این سؤالات مطرح میشوند که شرکتهای شیرخشک چه
اقداماتی در جهت مبارزه با تغذیه با شیر مادر انجام دادند. قبل از سال
۱۹۷۰، شیرخشک، محصولی عادی و همهگیر نبود؛ اما از ۱۹۷۰ به این سو، صنعت
شیرخشک چه اقداماتی در جهت عادیسازی و همهگیر کردن این محصول انجام داد؟!
این شرکتها چگونه توانستند عادتهای عمومی را تغییر داده، برای خود مشتری
پیدا کرده و محصولات خاص خود را بفروشند؟!صنعت شیرخشک در گام اول، به
سراغ نیازی رفت که وجود نداشت؛ لذا آن را ایجاد کرد. در گام دوم،
مصرفکنندگانش را متقاعد کرد که محصولاتش برای داشتن یک زندگی خوب و راحت،
ضروری است. در گام سوم و نهایی، محصولاتش را با مفاهیم دلپذیر و خواستنی
پیوند داده، سپس یک نمونه رایگان به هر مادر تازهکار داد۷٫ با این
حساب، داستان «قاتل کودکان»۸ یا به بیان بهتر، همان شیرخشک آغاز شد.
«پرستار
شروع کرد به تعریف کردن از شیر مادر. اینکه شیر مادر بهترینه. سپس رفت
سراغ جزئیات؛ که بچههایی که شیر مادر میخورن، به غذای کمکی هم احتیاج
دارن. پرستار با لحن دلسوزانهای میگفت که شما میتونید شیرخشک رو از بدو
تولد به نوزادتون بدید؛ که میتونه از برخی مسائل هم جلوگیری کنه.»۹ این،
گفتههای یک «پرستار شیر»، به یک مادر تازهکار است. پرستاران شیر چه
کسانی بودند؟! زنانی که بهوسیلهِ شرکتهای شیرخشک استخدام میشدند.
این پرستاران، لباس پرستاری سفید میپوشیدند و نتیجتاً بهراحتی میشد آنها را با کارکنان بیمارستان اشتباه گرفت. نمونههای شیرخشک را بین مادران جدید توزیع میکردند، تا مادران و متخصصین سلامت به تغدیه مصنوعی تشویق شوند۱۰٫
برای نمونه، در سنگاپور با اینکه ورود پرستاران شیر به بخش زایمان
ممنوع شد – پرستاران شیر «دامکس» بیرون از بیمارستان منتظر میماندند و
مادران جدید را در راه خانهشان با نمونههای رایگان گیر میانداختند. در
جامائیکا، پرستاران شیر «بریستول مایر» از ممنوعیت دولت برای ورود به بخش
زایمان فرار میکردند؛ نام و آدرس مادران جدید را کپی کرده و آنها را دم
در خانههایشان با نمونههای رایگان ملاقات میکردند. در فیلیپین، پرستاران
شیر در پروژههای خانگی عمومی که برای فقرا انجام میشد، کار میکردند.
خانهای را که روی طناب رخت، کهنه بچه وجود داشت و نشان از نوزاد تازه
متولد شده بود را شناسایی کرده و به سراغ آن میرفتند۱۱٫
در
تحقیقی که صورت گرفت، مشخص شد که این برنامه در ایران نیز وجود داشته است.
آنچه که یکی از شاهدان میگفت این بود که در حدود سال ۱۳۳۰ – ۱۳۳۱، خانه
بهداشتی در منطقه زندگیشان بود که به بچهها شیر خشک میداد.
افرادی از این خانه بهداشت به بهانه معاینه بچه میآمدند؛ قد و وزن بچه را میگرفتند و دو عدد قوطی شیرخشک میدادند. آنها هر دو هفته یکبار میآمدند و شیر خشک میدادند. این، همه ماجرا نیست و خباثت صنعت شیرخشک تنها با تبلیغ پرستار شیر تمام نشد؛ بلکه شرکتهای شیرخشک، بسیاری از بیمارستانها را متقاعد کردند تا بهعنوان نمایندههای فروششان عمل کرده و نمونهها را بین مادران جدید پخش کنند. این، حتی تأثیر بیشتری نیز داشت و بیمارستان تبدیل شد به یک سکو برای محصولات صنعتی، که برای کسب منافع خصوصی تبلیغات میکرد۱۲٫ اما حمله صنعت شیرخشک به وظیفه انسانی مادران، در این حد نیز باقی نماند۱۳٫
• کمپینهای تبلیغاتی، این نگاه را که تغذیه با شیر مادر دچار مشکل
شده و شکستخوردنی است، ترویج میدادند. آنها برای این کار، از کلیشههایی
مانند «ترس از دست دادن زیبایی ناشی از افتادگی پستان»، «لزوم ماندن در
خانه»، پایین آوردن شأن مادرانی که به نوزاد خود شیر میدادند، با استفاده
از عبارت «روستاییان به بچههاشان شیر میدهند»، «عدم شیردهی زنان
سفیدپوست» و «ایجاد ترس از احتمال دچارشدن کودک به سوءتغذیه» استفاده
کردند.
• در عوضِ قوطیهای خالی شیرخشکی که مادران به بیمارستان میدادند،
شیرخشک رایگان برای استفاده در خانه همراه با تجهیزاتی مثل بروشور و
بستههایی از سرویسهای دیگر دریافت میکردند.
• توطئهآمیزترین اینها، موردی بود که شرکتهای شیرخشک به
بیمارستانهایی که ساختمان مراقبتهای نوزادی در حال ساخت یا در حال
بازسازی داشتند، سرویسهای رایگان ساختمانی میدادند. آزمایشگاه «آبوت» در
آمریکا، تنها در یک سال به طراحی حداقل دویست بخش زایمان کمک کرد. چیدمان
این مراکز، چه بهطور تصادفی یا طراحیشده، به گونهای بود که شیر دادن را
برای مادرانی که از نوزادان خود جدا شده بودند، مشکل میکرد.
این شکل طراحی، حتی امروزه در ایران نیز دیده میشود و نوزادانی که
حین تولد مشکلاتی دارند، در بخشهایی جدا از مادران خود نگهداری میشوند.
طوریکه آقای مرندی، رئیس کمیته ملی ترویج تغذیه با شیر مادر، به وزارت
بهداشت پیشنهاد داد که برای مادران نوزادان نارس، فضایی اختصاصی در
بیمارستانها ساخته شود تا از ساعت اول زندگی نوزاد به آنها شیر مادر داده
شود؛ چرا که قطره قطره این آغوز برای نجات نوزاد مؤثر است۱۴٫
• بهعلاوه، قبولاندن خاصیت شیرهای مصنوعی به پزشکان، یا حداقل خنثی کردن مقاومتشان، کلید اجرای تغذیه با شیرخشک بود.
• شرکتهای شیرخشک، مبالغ هنگفتی را بابت تجهیزات ادارات، پروژههای
تحقیقاتی، رشوه، کنفرانسها، انتشارات و سفرهای تجملاتیِ مشاغل دارویی صرف
میکردند تا برای آنها تبلیغ کنند.
متأسفانه این موضوع در کشور نیز رواج دارد؛ چرا که مرندی
گفت:«کارخانجات تولید شیرخشک، پزشکان را به سفرهای مختلف برده و برای تبلیغ
محصولات مضر، آنها را شستوشوی مغزی میدهند.»۱۵ بنابراین، شرکتهای
شیرخشک، اینگونه توانستند محصولی را که مصرفش نه عادی بود، نه همهگیر، هم
عادی کنند، هم همهگیر. حال، شاید در اینجا پرسیدن این سؤال جالب باشد که
کدام شرکت شیرخشک در این کلاهبرداری از راه جلب اعتماد، سهم بیشتری
داشته است؟
برای پی بردن به این موضوع، میتوان داستان را اینگونه شروع کرد
که؛ ظلم، در سال ۱۹۷۰ شروع شد؛ وقتی شرکت نستله مادران جهان سوم را مجبور
کرد تا با شیرخشک که هم ناسالمتر و هم گرانتر بود، خو بگیرند۱۶٫ البته
برندهای بسیاری بازار شیرخشک را به خود اختصاص دادهاند. محبوبترین
شیرخشک در ایالاتمتحده، برند «سیمیلاک» بود که در آزمایشگاه آبوت ساخته
شد و ۴۳ درصد بازار را در اختیار گرفت.
برند دیگر، «اِنفامیل» ، بهوسیله شرکت تغذیه «میدجانسون» ساخته و از چهل درصد سهم بازار برخوردار شد. محصول «جربر گود استارت» هم که بهوسیله نستله ساخته شد، سهمش از بازار شیرخشک پانزده درصد بود۱۷٫
همه این شرکتها مبالغ هنگفتی برای تبلیغ علیه قانون Proposition 37 در
کالیفرنیا صرف کردند؛ چرا که بر طبق این قانون مجبور بودند روی محصولاتشان
برچسب تغییر یافته ژنتیکی GMOsبزنند. آبوت ۳۳۴٫۵۰۰ دلار، میدجانسون
هشتصدهزار دلار و نستله ۱٫۴۶۱٫۶۰۰ دلار هزینه کردند. آنها چه چیزی برای
پنهان کردن داشتند۱۸؟!
در کنار همه اینها، شرکت نستله به این حد
بسنده نکرد و اقدامات دیگری نیز انجام داد؛ این شرکت، برای ترویج شیرخشک
تولیدی خود و جایگزین کردن آن بهجای شیر مادر، سیاست فعالی را به مرحله
اجرا درآورد و روشهای متفاوتی را بهکار گرفت، از جمله۱۹؛۲۰
• توزیع مجانی و غالباً خانهبهخانه بطریهای شیرخشک
• اجرای برنامههای تبلیغاتی در بیمارستانها و زایشگاهها. این برنامهها توسط مأموران خاصی، موسوم به پرستارانشیر صورت میگرفت.
• توزیع مجانی کارتهای مربوط به وزن نوزادان با تبلیغ شیرخشک
موضوع، زمانی جالبتر میشود که ردپای این محصولات در ایران نیز
وجود دارد. البته چندی است که بهدلیل تحریمها، از شیرخشک سیمیلاک و
اینفامیل در بازار خبری نیست۲۱،۲۲ اما مهم این است که طمعکارترین این
شرکتها که همان نستله (مالک بیش از نیمی از سهام شرکت اسرائیلی Osem از
بزرگترین شرکتهای غذایی اسرائیل) است، شیرخشکش را با برند NAN در سال
۱۳۸۶ با نشان «ساخت ایران» وارد بازار ایران نیز کرده است و محصول خود را
ارزانتر از سایر شیرخشکهای موجود در بازار عرضه میکند۲۳٫
نکته قابل توجهتر، این است که برند نستله در جهان بایکوت است. چرا که در سال ۱۹۷۷، نستله بهخاطر تبلیغ بیرویه شیرخشک و توزیع گسترده آن بهجای شیر مادر، در معرض تحریم جهانی قرار گرفت. دلیل آن واضح بود؛ شیرخشک موجب بیماری شیرخوار میشد؛ چرا که مواد مختلف طبیعی را که در شیر مادر یافت میشود را دارا نبود و نیز به خاطر قیمت بالای آن، مادران ناگزیر آن را با آب بیش از اندازه مخلوط میکردند؛ که این امر سبب سوءتغذیه کودک میشد۲۴٫
با وجود تبعات و تاریخچه خباثتآمیز این محصول، باز هم مشاهده
میشود مسئولین با اطمینان خاطر از واردات شیرخشک در کشور سخن میگویند.
دیناروند، رئیس سازمان غذا و دارو گفت: «شیر خشک نوزادان در کشور ما
وارداتی است؛ در داخل، فقط بستهبندی داریم. یعنی پایه شیرخشک را از خارج
میآوریم. چون شیرخشک نوزادن، استاندارد خیلی بالایی دارد؛ پایه آن حتماً
باید از خارج وارد شود.»۲۵
این در حالی است که دیناروند این گفته خود را اخیراً در مصاحبهای با یکی از خبرنگاران انکار کرده و گفته بود:
«چهار واحد تولیدی شیرخشک در ایران وجود دارد که هر چهار شرکت در
حال تولید هستند. شیرخشک وارداتی اگرچه وجود ندارد، اما بین این چهار واحد
تولیدی رقابت زیادی وجود دارد و درصدی از این تولیدات، با حمایت وزارت
بهداشت برای کودکان بیسرپرست و یا مادرانی که بههر دلیلی شیر ندارند،
استفاده میشود. سالیانه حدود چهار تا پنج میلیون قوطی شیرخشک توسط وزارت
بهداشت از تولیدکنندگان برای این منظور خریداری میشود؛ که حدود پانزده
درصد میزان شیرخشک در داخل کشور است.
سیاستهای اخیر وزارت بهداشت، بهسمتی پیش رفته که نوزادان بیشتر از شیر مادر استفاده کنند.»البته شاید منظور دیناروند این بوده که واردات شیرخشک بستهبندیشده وجود ندارد؛ چرا که آمار گمرک ایران نشان میدهد که در سه ماه نخست امسال، بیش از ۹۲۸ تن شیرخشک نوزاد و مواد اولیه تولید شیرخشک به ارزش ۵/۳ میلیون دلار وارد کشور شده است. بهعلاوه، آقای وحید مفید، رییس هیأتمدیره یک شرکت تولیدکننده شیرخشک نوزاد گفته است:
«درحالحاضر، چهار کارخانه تولید شیرخشک نوزاد در کشور وجود دارد و
مواد اولیه تولید شیرخشک نیز از خارج کشور وارد میشود.»۲۶ از سوی دیگر،
محمود حجتی، وزیر جهاد کشاورزی، در پاسخ به سؤال رئیساتحادیه دامداران
خراسانرضوی مبنی بر اینکه هشتهزار تن شیرخشک برای تولید شیر، وارد کشور
شده است، گفت: «از این محصول، برای تولید محصولاتی نظیر شیرخشک نوزاد
استفاده میشود و ورود هشتهزار تن شیرخشک به کشور برای تولید شیر، ادعایی
بیمعنی است.»۲۷
«موارد پررنگشده، به ترتیب از راست به چپ؛ مبدأ. نوع کالای واردشده. مقدار واردشده بر حسب کیلوگرم. ارزش ریالی و ارزش دلاری»
با
توجه به تصاویر بالا، واردات شیرخشک از کشور هلند و امارات در چهارماه
نخست همین امسال صورت گرفته که با ادعاهای دیناروند، تضاد اساسی
دارد.بهعلاوه، منظور از این چهارکارخانهای که دیناروند گفت، کارخانههای
شیرخشک نستله، دنون یا پودر شیر مشهد، بهداشتکار و پگاه است. در این
میان، تنها کارخانه شیرخشک پگاهِ شهرکرد با برند لاکتومیل، صددرصد ایرانی
است که در ۲۱ آبان سال ۱۳۹۱ توسط احمدینژاد افتتاح شد.
نستله۲۹،۲۸ بهداشتکار و دنون، مواد اولیه شیرخشک نوزاد را وارد کرده و
در کارخانههای داخلی بستهبندی و به بازار عرضه میکنند. مدیر عامل شرکت
نستله ایران، «واخس موت» گفت: نود درصد سهام شرکت نستله متعلق به سوئیس و
ده درصد آن متعلق به ایرانیهاست۳۰٫ سهام شرکت شیرخشک دنون، شصت درصد
فرانسوی و چهل درصد متعلق به ایران است، که گفته میشود یک شرکت اسرائیلی
است۳۱٫ شرکت بهداشتکار هم شصت درصد بلژیکی و چهل درصد ایرانی است.
البته
در کنار این چهار کارخانهای که دیناروند گفته در حال تولیدند و نیاز
داخل را تأمین میکنند، برند دیگری بهنام شرکت «نیکسان بهبود سلامت» نیز
به چشم میخورد که محصولش بهنام «تروویتال» است.
خود شرکت مدعی است که تمام پایه مواد خود را از کشورهای اروپایی، نظیر بلژیک، هلند، آلمان و از کشورهای اقیانوسیه نظیر استرالیا و نیوزلند تهیه میکند۳۶٫ آیا دیناروند از وجود چنین شرکتی اطلاع نداشته که مدعی است واردات شیرخشک به کشور مطلقاً وجود ندارد؟! در کنار همه این موارد، تنها شیرخشکی که با تحقیق میدانی مشخص شد در بازار وجود ندارد، شیرخشک لاکتومیل بود. لذا، در تماسی که با مدیر کارخانه صورت گرفت، مشخص شد که فقط از ده درصد ظرفیت تولید شیرخشک نوزاد در این کارخانه استفاده میشود و همان مقدار را هم دولت، به صورت یارانهای از آنها میخرد.
«نباید بدون دلیل و مدرک شرکتی را متهم کرد؛ باید به فکر کارگرانی
بود که در این شرکتها مشغول بهکار هستند.»۳۷ چهار میلیون دلار در سال و
پانزده تا بیست درصد رشد سالانه، تنها مقدار بسیار کمی از درآمد بازار
شیرخشک است۳۸٫ از اینرو، بهنظر میرسد منافع اقتصادی، بیشتر از سلامتی
نوزادان ایرانی، نهتنها برای شرکتهای چند ملیتی اولویت دارد، بلکه برای
برخی مسئولین نیز برجستهتر است.